گروه کوهنوردی شیراز

گروه کوهنوردی شیراز در زمینه های کوهپیمایی / غارنوردی / صعود قله / و... فعالیت می نماید و از علاقمندان به طبیعت و کوهنوردی نام نویسی می نماید

گروه کوهنوردی شیراز

گروه کوهنوردی شیراز در زمینه های کوهپیمایی / غارنوردی / صعود قله / و... فعالیت می نماید و از علاقمندان به طبیعت و کوهنوردی نام نویسی می نماید

آب حیات نوشید !

چه حکایتی پشت ضرب‌المثل «آب حیات نوشید»نهفته است؟    

 

   درباره کسانی که عمر طولانی کنند و روزگاری دراز در این جهان بسر برند ، از باب تمثیل یا مطایبه می گویند فلانی آب حیات نوشیده . ولی این عبارت مثلی بیشتر در رابطه با بزرگان و دانشمندان و خدمتگزاران عالم بشریت و انسانیت که نام نیک از خود به یادگار گذاشته،زنده جاوید مانده اند به کار می رود.

  این ضرب المثل به صور و اشکال آب حیوان و آب بقا و آب خضر و آب زندگانی و آب اسکندر نیز به کار رفته، شعرا و نویسندگان هر یک به شکلی در آثار خویش آورده اند.اکنون ببینیم این آب حیات چیست و از کجا سرچشمه گرفته است.

اسکندر مقدونی پس از فتح سغد و خوارزم از یکی از معمرترین قوم شنید که در قسمت شمال آبگیری است که خورشید در آنجا فرو می رود و پس از آن سراسر گیتی در تاریکی است. در آن تاریکی چشمه ای است که به آن آب حیوان گویند، چون تن در آن بشویند گناهان بریزد و هر کس از آن بخورد نمی میرد. اسکندر پس از شنیدن این سخن با سپاهیانش جانب شمال را در پیش گرفت و به زمین همواری رسید که میانشان دره و نهر آبی وجود داشت. به فرمانش پلی بر روی دره بستند و از روی آن عبور کردند . پس از چند روز به سرزمینی رسیدند که خورشید بر آن نمی تابید و در تاریکی مظلم فرو رفته بود . اسکندر تمام بنه و اسباب و همراهان را در ابتدای ظلمات بر جای گذاشت و با چهل نفر مصاحب و صد نفر سردار جوان و یکهزارو دویست نفر سربارز ورزیده خورشید چهل روزه بر گرفت و داخل ظلمات شد.

پس از آن طی مسافتی ، ظلمت و تاریکی هوا و سختی و دشواری راه اسکندر و همراهان را از پیشروی باز داشت، به قسمی که هر قدر به چپ و راست می رفتند راه را نمی یافتند. اسکندر تعداد همراهان را به یکصد و شصت نفر تقلیل داد.باری اسکندر و همراهان هجده روز تمام در ظلمت و تاریکی روی ریگهای بیابان پیش رفتند تا به کنار چشمه ای رسیدند که هوای معطر و دلپذیر داشت و آبش مانند برق می جهید . اسکندر احساس گرسنگی کرد و به آشپزش اندر یاس دستور داد غذایی طبخ کند . آندریاس یک عدد ماهی از ماهیهای خشک را که همراه آورده بود، برای شستن در چشمه فرو برد. اتفاقا ماهی زنده شد و از دست آندریاس سرید در آب چشمه فرو رفت. آندریاس آن اتفاق شگفت را به هیچکس نگفت و کفی از آن آب بنوشید و مقداری با خود برداشت و غذای دیگری برای اسکندر طبخ کرد .

 قبل از آنکه از ظلمات خارج شوند ، اسکندر به کلیه همراهان فرمان داد ضمن حرکت آنچه از سنگ و چوب یا هر چیز دیگری که در راه بیابند با خود بردارند. معدودی از همراهان به فرمان اسکندر اطاعت کردند ، ولی اکثریت همراهان که از رنج و خستگی راه به جان آمده بودند اسکندر را دیوانه پنداشته با دست خالی از ظلمات خارج شدند . به روایت دیگر اسکندر به همراهان گفت:" هر کس از این سنگها بردارد و هر کس بر ندارد بالسویه پشیمان خواهد شد ." عده ای از آنها سنگ را بر داشتند و در خورجین اسب خود ریختند ولی عده ای اصلا بر نداشتند . چون به روشنایی آفتاب رسیدند معلوم شد که تمام آن سنگها از احجار کریمه یعنی مروارید و زمرد و جواهر بوده و همانطوری که اسکندر گفته بود آنهایی که بر نداشتند از ندامت و پشیمانی لب به دندان گزیده و کسانی که بر داشته بودند افسوس خوردند که چرا بیشتر بر نداشتند .

 دیر زمانی نگذشت که راز آندریاس فاش شد و به ناچار جریان چشمه حیوان و زنده شدن ماهی خشک را به اسکندر گفت. اسکندر از این پیش آمد سخت بر آشفت و آندریاس را مورد عتاب قرار داد که چرا به موقع وی را آگاه نکرد تا از آن آب حیات بنوشد و زندگی جاودانه یابد، اما چه سود که کار از کار گذشته راه بازگشت نداشت. تنها کاری که برای اطفای نایره غضب خویش توانست بکند این بود که فرمان داد سنگ بزرگی به گردن آندریاس بستند و او را در دریا انداختند تا حیات ابدی را که بر اثر نوشیدن به دست آورده بود با سختی و دشواری سپری کند و هیچ لذتی از زندگی جاودانه نصیبش نگردد .

جوان ترین مسافر قطب جنوب

قطب جنوب منطقه ای است که حتی آمدن نامش هم می تواند باعث سرد شدن بدن شود و کمتر کسی می تواند به آن سفر کند زیرا سفر به قطب جنوب از کوهنوردی در کوه های بلند هم سخت تر است و نیاز به بدنی آماده دارد.


تا به حال انسان هایی بوده اند که با استفاده از وسایل خاص یا در شرایطی مناسب راهی قطب جنوب شده اند و توانسته اند خودشان را دقیقا به میان این قطب که بخش انتهایی کره زمین هم می شود برسند.

"لویس کلارک" جوان 15 ساله ای است که به تازگی تصمیم گرفته تا راهی سفری بسیار سخت به میان قطب جنوب شود. این جوان قصد دارد تا تمام مسیر را با اسکی طی کند و از این رو می تواند رکورد جوان ترین اسکی باز مسافر قطب جنوب را به نام خود ثبت کند.


این نوجوان انگلیسی باید سفر خود را طی 60 روز به پایان برساند و این درحالی است که در برخی قسمت های قطب دما ممکن است تا 40- سانتی گراد نیز برسد. این نکته را نیز باید در نظر داشت که او باید مسیری 1180 کیلومتری را با اسکی طی کند.

این نوجوان قصد دارد رکوردی که در سال 2005 توسط یک دختر 18 ساله کانادایی ثبت شده است را بشکند. در مورد سلامت و پیشینه ورزشی او باید اشاره کنیم این نوجوان از جمله شناگران کانال انگلیس بوده است و در آن زمان تنها 12 سال داشته است.


نبرد برای بقا

فاجعه‌ای تلخ در حیات وحش استان خوزستان؛

 نبرد برای بقاء   

ساعتی پیش بود که دوستداران محیط زیست از حادثه‌ای تلخ و ناگوار، آشفته شدند، حادثه‌ای تلخ که برای شیر نر اتفاق افتاد و این موجود کم یاب در ناباوری و به دلیل کمبود امکانات از شدت جراحت تلف شد.

به گزارش خبرنگار اجتماعی باشگاه خبرنگاران؛ ساعاتی پیش خبر تلف شدن یک قلاده شیر نر در پارک بعثت دزفول، دوستداران محیط زیست را در اندوه فرو برد.
 
گفته می‌شود در نخست همه به سوی یک احتمال رفتند آن هم احتمال بروز مجدد بیماری مهلک مگس میاز ، که باعث شده تا این قلاده شیر تلف شود. ولی این موضوع دیری نگذشت که از سوی سازمان پارک‌ها و فضای سبز شهرداری دزفول تکذیب شد و مدیر این سازمان بی‌پرده از راز تلف شدن این شیر نر پرده برداشت.
 
این مدیر با کفایت که انگار جایگاه شیر‌های نر و ماده را می‌دانست و از ارزش آنان آگاه بود درباره این قلاده شیر این چنین گفت: شیر‌های نر برای تصاحب یک شیر ماده در پارک بعثت با یکدیگر درگیر شدند و این جنگ خونین تا جایی ادامه داشت که یکی از شیرهایی که سن بیشتری داشت به شدت مجروح شد.

**مشخصات پارک بعثت
 
به گزارش باشگاه خبرنگاران؛ پارک بعثت که در خوزستان واقع شده است، اولین پارک گردشگری است که در دزفول با وسعتی چندین هکتاری احداث شده است و یکی از مکان های مهم گردشگری شهر دزفول به شمار می رود . این پارک در جنب باغ پرندگان ومجتمع فرهنگی سینمایی، در حاشیه غربی شهر واقع شده است. فضای سبز زیبای پارک ، تنوع درختان و وسایل بازی متنوع پارک بعثت به همراه چایخانه سنتی و ... در این پارک به جذابیت آن افزوده است.
 
همچنین در پارک بعثت حیوانات مختلفی نگهداری می شود و می توان گفت گردشگران با بازدید از این پارک همزمان می توانند از باغ وحش آن نیز دیدن نمایید.
 
صفه های ویژه خانواده ، پیاده روها و فضاهای باز پارک لحظات خوب و فرحبخشی را برای بازدید کنندگان این پارک به وجود می آورد.
 
"گفتنی است که در این پارک چند هکتاری که مکانی برای گردشگران و توریست‌ها می‌باشد، واقعا به این میزان امکانات پایین است که یک قلاده شیر نر به طرز دردناکی تلف شود و باعث لطمه بر پیکره محیط زیست کشورمان شود."
 
البته دیری نگذشت که یک مقام مسئول در این رابطه اعتراف کرد و گفت: پارک بعثت، شرایط نگهداری از لحاظ زیست محیطی این حیوانات را ندارد و باید برای این مشکلات فکری اساسی کرد.
 
**علت اصلی تلف شدن این شیر چه بود؟

طبق آخرین اطلاعات علت تلف شدن این شیر نر سن و شدت جراحات گزارش شده است ولی علت اصلی این است که در پارک بعثت هیچ گونه اسلحه بیهوشی وجود نداشت تا به این درگیری خاتمه دهد و این قلاده شیر نر را از تلف شدن زنده نگه دارد.
 
البته بازهم یک مدیر مسئول به این موضوع اعتراف کرد و گفت: متاسفانه در شمال خوزستان هیچگونه اسلحه بیهوشی برای استفاده در این مواقع وجود ندارد و همیشه مواردی این چنینی ما را با مشکل مواجه می‌کند.
 
همچنین این مدیر مسئول از نبود امکانات زیست محیطی در پارک بعثت این شهرستان گلایه کرد و گفت: متاسفانه حیوانات موجود هزینه‌های فراوانی دارند و فضاهای استفاده شده برای آنها در حال حاضر پاسخگو نیست.
 
در پایان باید گفت این قلاده شیر نر با ارزش تنها به دلیل بی‌مسئولتی و نبود توجه کافی تلف شده است و خوب است اگر با کمی دلسوزی از چنین رویداد‌هایی جلوگیری شود.

دریاچه ارواح

دریاچه اشک‌ها یا دریاچه ارواح شیطانی، مجموعه‌ای از سه دریاچه کوچک، در آتشفشان خاموش «کلیموتو» در اندونزی واقع است.

    به نقل از شبکه العالم ؛‌ دریاچه اشک‌ها یا دریاچه ارواح شیطانی، مجموعه‌ای از سه دریاچه کوچک، در آتشفشان خاموش «کلیموتو» در اندونزی واقع است.

طبق نقل افواه عامه اینجا محل استراحت ارواح مردگان است. نکته جالب در این دریاچه‌ها این است که رنگ آب آنها، مستقل از همدیگر، از آبی به سیاه، سفید، قرمز و یا سبز تغییر می‌کند.

شاهنامه آخرش خوش است

   کسانی که بدون مطالعه و مداقه دست به کاری زنند هر چند در تشخیص خویش مومن بوده به حسن ختام عمل و اقدام اعتقاد داشته باشند.

    کسانی که بدون مطالعه و مداقه دست به کاری زنند هر چند در تشخیص خویش مومن بوده به حسن ختام عمل و اقدام اعتقاد داشته باشند. مع الذکر بر افراد تیز بین و دوراندیش پوشیده نیست که عجله و شتابزدگی هرگز به نتیجه نمی رسد و عجول و شتابزده چون اسب تیزتک یکروز با سر سقوط خواهد کرد . به همین جهت در قضاوت عجله نمی کنند و عامل را به دست زمان می سپارند زیرا به خوبی می دانند که: شاهنامه آخرش خوش است.

این عبارت مثلی در بدو امر برای هر محقق کنجکاوی ایجاد شبهه می کند که مگر کتاب شاهنامه در آخرش چه دارد و چه نقاظ ضعفی در این شاهکار ادبی جهان یافت می شود که از آن به صورت ضرب المثل استفاده می کنند؟شاهنامه فردوسی کتاب ارزنده ای است که هر ایرانی پاک نژاد آن را به خوبی می شناسد. کتاب شاهنامه چه از نظر کمیت و چه به لحاظ کیفیت از شاهکارهای ادبی جهان به شمار می رود.حکیم ابوالقاسم فردوسی با نظم و تدوین شاهنامه اساس ادب و ملیت ایران را پی ریزی کرد و اسامی تمام بزرگان و نامداران دوران باستانی را در جریده روزگار ثبت کرده است چنان که خود گوید:

چون عیسی من این مردگان را تمام

سراسر همه زنده کردم به نام

اگر شاهنامه با تحمل رنج سی ساله دهقان زاده طوس به وجود نمی آمد بی گمان تمام آثار و معالم تاریخی اسلاف و نیاکان ما دستخوش سیل حوادث می شد و بعید نبود که ما نیز اکنون مانند ملل آفریقای شمالی و بعضی از کشورهای خاورمیانه به لسان عربی متکلم می بودیم و لغات و کلمات شیرین پارسی را جز در کتابخانه ها و لابلای کتب قدیمه  اگر با آن آب تعصب و جهالت شسته نشده باشد- نمی توانستیم بیابیم.ولی متاسفانه اختلاف عقیده مذهبی و نژادی فردوسی و سلطان محمود غزنوی و سعایت ساعیان و حاسدان و تنگ نظران موجب نقض عهد گردید و درهم به جای دینار داد.

اما ریشه تاریخی ضرب المثل بالا از آن سرچشمه گرفته است که نقل شده فردوسی پس از سرودن هجانامه مورد بحث موفق گردید یک نسخه از هجانامه را به وسیله دوستان و طرفدارانی که در دستگاه سلطنت محمود غزنوی داشت مخفیانه به آخر شاهنامه موجود در کتابخانه سلطنتی الحاق و اضافه نماید و همین عمل موجب شده است بعد ها که از شاهنامه کتابخانه سلطنتی به وسیله نساخان و خطا طان به منظور تکثیر و توزیع نسخه ها بر می داشته اند قهرا آن هجانامه آخر شاهنامه را هم می نوشته اند.

با این توصیف اجمالی که صحت و سقم آن بر عهده راویان اخبار است سابقا هر کس شاهنامه مطالعه می کرد چون مکرر به مدح و ستایش از سلطان محمود غزنوی برخورد می کرد به گمان خود همت و جوانمردانی سلطان را که مشوق فردوسی در تنظیم شاهنامه گردیده است از جان و دل می ستود و بر آن همه عشق و علاقه به تاریخ و ادب ایران آفرین می گفت! بی خبر از آنکه شاهنامه آخرش خوش است زیرا وقتی که به آخر شاهنامه می رسید و منظومه هجاییه را در آخر شاهنامه قرائت می کرد تازه متوجه می شد که محمود غزنوی نسبت به سلطان ادب و ملیت ایران تا چه اندازه ناجوانمردی و ناسپاسی کرده است.

به همین جهت هر کس در ازمنه گذشته به قرائت شاهنامه می پرداخت قبلا به او متذکر می شدند تا زمانی که کتاب را به پایان نرسانده باشد و در قضاوت نسبت به سلطان محمود غزنوی عجله نکند زیرا شاهنامه آخرش خوش است یعنی در آخر شاهنامه است که فردوسی محمود غزنوی راه به خواننده کتاب می شناساند و با این قصیده هجاییه حق ناسپاسی و رفتار توهین آمیز را در کف دستش می گذارد.

بی فایده نیست دانسته شود که فردوسی برای سرودن شصت هزار بیت شاهنامه نه هزار واژه به کار برده که فقط چهار صد و نود تای آن عربی است. واقعه زیر را نیز به عنوان حسن ختام این مقاله نقل می کند:شاه عباس امر کرد کتاب شاهنامه فردوسی را بنویسند. سه هزار تومان وجه نقد داد که بعد از اتمام، باقی را که شصت هزار تومان باشد سطری یک تومان بدهد.

میر سه هزار بیت از شاهنامه نوشته فرستاد و وجه را مطالبه کرد . شاه متغیر شده گفت:" من نخواستم با تو معامله سلطان محمود غزنوی را که به فردوسی نمود، بنمایم."میر عماد هم سه هزار بیت را که نوشته بود سطری یک تومان صفحه به صفحه فروخت و سه هزار تومان شاه را رد کرد. بیچاره فردوسی که خود در فلاکت و بینوایی مرد ولی خطاط هر بیت او یک تومان لابد به تسعیر زمان قاجاریه نه صفویه- می گرفت! فاعتبروایااولی الابصار.راستی، کنت دو گوبینو می نویسد" در پایان عمر شنیدن یکی از همین اشعار از دهان کودکی در بازار باعث مرگ فردوسی شد. " آیا حقیقت دارد؟