مسوول پایگاه امداد کوهستان شهید بنی هاشمی مشگین شهر گفت: این کوهنورد عصر
دیروز (جمعه) با گم کردن مسیر در حد فاصل قله و پناهگاه تا پاسی از شب در
میان برف و سرمای شدید کوهستان سرگردان بود.
محسن عابدین زاده روز
شنبه در گفت وگو با خبرنگار ایرنا افزود: به دنبال اطلاع یافتن امدادگران
هلال احمر از طریق تلفن همراه این کوهنورد 25 ساله، بلافاصله گروهی از
امدادگران و کوهنوردان زبده به منطقه اعزام شدند.
وی گفت: با توجه به کولاک شدید کوهستان ، تاریکی شب و از دسترس خارج شدن تلفن همراه، امکان یافتن وی تا ساعت 12 شب بی نتیجه ماند.
وی
افزود: با روشن شدن هوا عملیات جست وجو دوباره از سر گرفته شد و امدادگران
در نهایت تعجب با این کوهنورد که کاملا سالم و تقریبا سرحال بوده در یکی
از دره های کوهستان مواجه شدند.
این کوهنورد نیز که خود از امدادگران جمعیت هلال احمر مشگین شهر است نیز گفت:
بدنبال
گم کردن مسیر و از دسترس خارج شدن تلفن همراه، تونلی در میان برف حفر کردم
و با استفاده از لوازم همراه از جمله کیسه خواب شب را به صبح رساندم.
برنامه این جمعه هشتم آبان ماه 92 کوهپیمایی قصر قباد و بازدید از آثار تاریخی آن است علاقمندان برای نام نویسی و شرکت به تلفن ارائه شده تماس حاصل نمایند .
چه حکایتی پشت ضربالمثل «آب حیات نوشید»نهفته است؟
درباره کسانی که عمر طولانی کنند و روزگاری دراز در این جهان بسر برند ، از باب تمثیل یا مطایبه می گویند فلانی آب حیات نوشیده . ولی این عبارت مثلی بیشتر در رابطه با بزرگان و دانشمندان و خدمتگزاران عالم بشریت و انسانیت که نام نیک از خود به یادگار گذاشته،زنده جاوید مانده اند به کار می رود.
این
ضرب المثل به صور و اشکال آب حیوان و آب بقا و آب خضر و آب زندگانی و آب
اسکندر نیز به کار رفته، شعرا و نویسندگان هر یک به شکلی در آثار خویش
آورده اند.اکنون ببینیم این آب حیات چیست و از کجا سرچشمه گرفته است.
اسکندر
مقدونی پس از فتح سغد و خوارزم از یکی از معمرترین قوم شنید که در قسمت
شمال آبگیری است که خورشید در آنجا فرو می رود و پس از آن سراسر گیتی در
تاریکی است. در آن تاریکی چشمه ای است که به آن آب حیوان گویند، چون تن در
آن بشویند گناهان بریزد و هر کس از آن بخورد نمی میرد. اسکندر پس از شنیدن
این سخن با سپاهیانش جانب شمال را در پیش گرفت و به زمین همواری رسید که
میانشان دره و نهر آبی وجود داشت. به فرمانش پلی بر روی دره بستند و از روی
آن عبور کردند . پس از چند روز به سرزمینی رسیدند که خورشید بر آن نمی
تابید و در تاریکی مظلم فرو رفته بود . اسکندر تمام بنه و اسباب و همراهان
را در ابتدای ظلمات بر جای گذاشت و با چهل نفر مصاحب و صد نفر سردار جوان و
یکهزارو دویست نفر سربارز ورزیده خورشید چهل روزه بر گرفت و داخل ظلمات
شد.
پس از آن طی مسافتی ، ظلمت و تاریکی هوا و سختی و دشواری راه
اسکندر و همراهان را از پیشروی باز داشت، به قسمی که هر قدر به چپ و راست
می رفتند راه را نمی یافتند. اسکندر تعداد همراهان را به یکصد و شصت نفر
تقلیل داد.باری اسکندر و همراهان هجده روز تمام در ظلمت و تاریکی روی
ریگهای بیابان پیش رفتند تا به کنار چشمه ای رسیدند که هوای معطر و دلپذیر
داشت و آبش مانند برق می جهید . اسکندر احساس گرسنگی کرد و به آشپزش اندر
یاس دستور داد غذایی طبخ کند . آندریاس یک عدد ماهی از ماهیهای خشک را که
همراه آورده بود، برای شستن در چشمه فرو برد. اتفاقا ماهی زنده شد و از دست
آندریاس سرید در آب چشمه فرو رفت. آندریاس آن اتفاق شگفت را به هیچکس نگفت
و کفی از آن آب بنوشید و مقداری با خود برداشت و غذای دیگری برای اسکندر
طبخ کرد .
قبل از آنکه از ظلمات خارج شوند ، اسکندر به کلیه
همراهان فرمان داد ضمن حرکت آنچه از سنگ و چوب یا هر چیز دیگری که در راه
بیابند با خود بردارند. معدودی از همراهان به فرمان اسکندر اطاعت کردند ،
ولی اکثریت همراهان که از رنج و خستگی راه به جان آمده بودند اسکندر را
دیوانه پنداشته با دست خالی از ظلمات خارج شدند . به روایت دیگر اسکندر به
همراهان گفت:" هر کس از این سنگها بردارد و هر کس بر ندارد بالسویه پشیمان
خواهد شد ." عده ای از آنها سنگ را بر داشتند و در خورجین اسب خود ریختند
ولی عده ای اصلا بر نداشتند . چون به روشنایی آفتاب رسیدند معلوم شد که
تمام آن سنگها از احجار کریمه یعنی مروارید و زمرد و جواهر بوده و همانطوری
که اسکندر گفته بود آنهایی که بر نداشتند از ندامت و پشیمانی لب به دندان
گزیده و کسانی که بر داشته بودند افسوس خوردند که چرا بیشتر بر نداشتند .
دیر
زمانی نگذشت که راز آندریاس فاش شد و به ناچار جریان چشمه حیوان و زنده
شدن ماهی خشک را به اسکندر گفت. اسکندر از این پیش آمد سخت بر آشفت و
آندریاس را مورد عتاب قرار داد که چرا به موقع وی را آگاه نکرد تا از آن آب
حیات بنوشد و زندگی جاودانه یابد، اما چه سود که کار از کار گذشته راه
بازگشت نداشت. تنها کاری که برای اطفای نایره غضب خویش توانست بکند این بود
که فرمان داد سنگ بزرگی به گردن آندریاس بستند و او را در دریا انداختند
تا حیات ابدی را که بر اثر نوشیدن به دست آورده بود با سختی و دشواری سپری
کند و هیچ لذتی از زندگی جاودانه نصیبش نگردد .
قطب جنوب منطقه ای است که حتی آمدن نامش هم می تواند باعث سرد شدن بدن شود و کمتر کسی می تواند به آن سفر کند زیرا سفر به قطب جنوب از کوهنوردی در کوه های بلند هم سخت تر است و نیاز به بدنی آماده دارد.
تا به حال انسان هایی بوده اند که با استفاده از وسایل خاص یا در شرایطی مناسب راهی
قطب جنوب شده اند و توانسته اند خودشان را دقیقا به میان این قطب که بخش انتهایی
کره زمین هم می شود برسند.
"لویس کلارک" جوان 15 ساله ای است که به تازگی
تصمیم گرفته تا راهی سفری بسیار سخت به میان قطب جنوب شود. این جوان قصد دارد تا
تمام مسیر را با اسکی طی کند و از این رو می تواند رکورد جوان ترین اسکی باز مسافر
قطب جنوب را به نام خود ثبت کند.
به نقل از شبکه العالم ؛ دریاچه اشکها یا دریاچه ارواح شیطانی، مجموعهای از سه دریاچه کوچک، در آتشفشان خاموش «کلیموتو» در اندونزی واقع است.
کسانی که بدون مطالعه و مداقه دست به کاری زنند هر چند در تشخیص خویش مومن بوده به حسن ختام عمل و اقدام اعتقاد داشته باشند.
کسانی
که بدون مطالعه و مداقه دست به کاری زنند هر چند در تشخیص خویش مومن بوده
به حسن ختام عمل و اقدام اعتقاد داشته باشند. مع الذکر بر افراد تیز بین و
دوراندیش پوشیده نیست که عجله و شتابزدگی هرگز به نتیجه نمی رسد و عجول و
شتابزده چون اسب تیزتک یکروز با سر سقوط خواهد کرد . به همین جهت در قضاوت
عجله نمی کنند و عامل را به دست زمان می سپارند زیرا به خوبی می دانند که:
شاهنامه آخرش خوش است.
این عبارت مثلی در بدو امر برای هر محقق
کنجکاوی ایجاد شبهه می کند که مگر کتاب شاهنامه در آخرش چه دارد و چه نقاظ
ضعفی در این شاهکار ادبی جهان یافت می شود که از آن به صورت ضرب المثل
استفاده می کنند؟شاهنامه فردوسی کتاب ارزنده ای است که هر ایرانی پاک نژاد
آن را به خوبی می شناسد. کتاب شاهنامه چه از نظر کمیت و چه به لحاظ کیفیت
از شاهکارهای ادبی جهان به شمار می رود.حکیم ابوالقاسم فردوسی با نظم و
تدوین شاهنامه اساس ادب و ملیت ایران را پی ریزی کرد و اسامی تمام بزرگان و
نامداران دوران باستانی را در جریده روزگار ثبت کرده است چنان که خود
گوید:
چون عیسی من این مردگان را تمام
سراسر همه زنده کردم به نام
اگر
شاهنامه با تحمل رنج سی ساله دهقان زاده طوس به وجود نمی آمد بی گمان تمام
آثار و معالم تاریخی اسلاف و نیاکان ما دستخوش سیل حوادث می شد و بعید
نبود که ما نیز اکنون مانند ملل آفریقای شمالی و بعضی از کشورهای خاورمیانه
به لسان عربی متکلم می بودیم و لغات و کلمات شیرین پارسی را جز در
کتابخانه ها و لابلای کتب قدیمه اگر با آن آب تعصب و جهالت شسته نشده
باشد- نمی توانستیم بیابیم.ولی متاسفانه اختلاف عقیده مذهبی و نژادی فردوسی
و سلطان محمود غزنوی و سعایت ساعیان و حاسدان و تنگ نظران موجب نقض عهد
گردید و درهم به جای دینار داد.
اما ریشه تاریخی ضرب المثل بالا
از آن سرچشمه گرفته است که نقل شده فردوسی پس از سرودن هجانامه مورد بحث
موفق گردید یک نسخه از هجانامه را به وسیله دوستان و طرفدارانی که در
دستگاه سلطنت محمود غزنوی داشت مخفیانه به آخر شاهنامه موجود در کتابخانه
سلطنتی الحاق و اضافه نماید و همین عمل موجب شده است بعد ها که از شاهنامه
کتابخانه سلطنتی به وسیله نساخان و خطا طان به منظور تکثیر و توزیع نسخه ها
بر می داشته اند قهرا آن هجانامه آخر شاهنامه را هم می نوشته اند.
با
این توصیف اجمالی که صحت و سقم آن بر عهده راویان اخبار است سابقا هر کس
شاهنامه مطالعه می کرد چون مکرر به مدح و ستایش از سلطان محمود غزنوی
برخورد می کرد به گمان خود همت و جوانمردانی سلطان را که مشوق فردوسی در
تنظیم شاهنامه گردیده است از جان و دل می ستود و بر آن همه عشق و علاقه به
تاریخ و ادب ایران آفرین می گفت! بی خبر از آنکه شاهنامه آخرش خوش است زیرا
وقتی که به آخر شاهنامه می رسید و منظومه هجاییه را در آخر شاهنامه قرائت
می کرد تازه متوجه می شد که محمود غزنوی نسبت به سلطان ادب و ملیت ایران تا
چه اندازه ناجوانمردی و ناسپاسی کرده است.
به همین جهت هر کس در
ازمنه گذشته به قرائت شاهنامه می پرداخت قبلا به او متذکر می شدند تا زمانی
که کتاب را به پایان نرسانده باشد و در قضاوت نسبت به سلطان محمود غزنوی
عجله نکند زیرا شاهنامه آخرش خوش است یعنی در آخر شاهنامه است که فردوسی
محمود غزنوی راه به خواننده کتاب می شناساند و با این قصیده هجاییه حق
ناسپاسی و رفتار توهین آمیز را در کف دستش می گذارد.
بی فایده نیست
دانسته شود که فردوسی برای سرودن شصت هزار بیت شاهنامه نه هزار واژه به کار
برده که فقط چهار صد و نود تای آن عربی است. واقعه زیر را نیز به عنوان
حسن ختام این مقاله نقل می کند:شاه عباس امر کرد کتاب شاهنامه فردوسی را
بنویسند. سه هزار تومان وجه نقد داد که بعد از اتمام، باقی را که شصت هزار
تومان باشد سطری یک تومان بدهد.
میر سه هزار بیت از شاهنامه نوشته
فرستاد و وجه را مطالبه کرد . شاه متغیر شده گفت:" من نخواستم با تو معامله
سلطان محمود غزنوی را که به فردوسی نمود، بنمایم."میر عماد هم سه هزار بیت
را که نوشته بود سطری یک تومان صفحه به صفحه فروخت و سه هزار تومان شاه را
رد کرد. بیچاره فردوسی که خود در فلاکت و بینوایی مرد ولی خطاط هر بیت او
یک تومان لابد به تسعیر زمان قاجاریه نه صفویه- می گرفت! فاعتبروایااولی
الابصار.راستی، کنت دو گوبینو می نویسد" در پایان عمر شنیدن یکی از همین
اشعار از دهان کودکی در بازار باعث مرگ فردوسی شد. " آیا حقیقت دارد؟
وجه تسمیه کوه دراک | |
کوه دراک (کوه برفی، کوه مستسقی، کوه مادر)، کوهی است در شهر شیراز که از غرب این شهر آغاز شده و با گذشتن از شمال غرب شهر ادامه یافته و به روستای علی آباد منتهی میشود.بنایی در قلهٔ کوه ساخته شده است که در آن مشخصات کوه و قله به صورت مکتوب بر روی یک لوح وجود دارد. قله این کوه حدود ۲۹۰۰ متر از سطح دریا ارتفاع دارد و وجه شمالی آن معمولا از اوایل آذر تا اواخر اسفند پوشیده از برف است.
وجه تسمیه
دراک به معنی محل جمع شدن آب و برف است و دلیل انتخاب این نام ان بوده است که مردم در فصول سرد سال برفهای آن را درون چاههایی انبار میکردند تا در تابستان از آب برفهای ذوب شده استفاده کنند.همچنین محلی بوده است که مردم در فصول گرم یخ مورد نیاز خود را از آنجا میآوردند.دلیل نامگذاری به کوه مستسقی این بوده که کوه همانند شخصی که به پشت دراز کشیده و شکمش به حالت برآمده (بیماری استسقاء) بوده است و دلیل نامگذاری به نام کوه مادر شکل کوه است که شبیه حالت شکم برآمده مادری به دلیل بارداری میباشد.
با نهایت تاسف و تاثر، درگذشت ناگهانی دوست و همنورد عزیزمان آقای اسماعیل شفیعی عضو محترم گروه کوهیاران پارس را تسلیت عرض نموده و ازخداوند منان برای ایشان علو درجات و برای خانواده محترمشان و اعضاء محترم گروه صبر و شکیبایی را آروزمندیم. روحش شاد و یادش گرامی
لازم به ذکر است نامبرده در روز جمعه گذشته بر اثر سقوط از دیواره رامجرد و از ارتفاع 15 متری دارفانی را وداع گفت
دیواره رامجرد یکی از مناطق سنگنوردی استان فارس می باشد
تاکنون گزارشی از نوع و چگونگی حادثه دریافت نشده است
هر ساله از یک ماه مانده به آغاز بهار و تا اوایل پاییز که طبیعت ایران سبزی و طراوت خاصی دارد، گیاهان رنگ به رنگ و زیبایی با برگهای سبز خودنمایی میکنند اما به جرئت میتوان گفت شاید فقط 10 درصد مردم در حالتی خوشبینانه این گیاهان را بشناسند و حتی این درصد پایین هم رغبت اندکی برای چیدن و مصرف آنها دارند.
ایران منبع سرشاری است از گونه های مختلف گیاهان دارویی که در نقاط مختلف ایران به صورت خودرو رشد میکنند.کشور ایران با تنوع کلیماتیک و اکولوژیک جغرافیایی و بدلیل قرار گرفتن در پهنهای از جهان که دربرگیرنده سه ناحیه رویشی اروپا – سیبری، ایرانو – تورانی و خلیج و عمانی میباشد از تنوع گونه گیاهی قابل توجه برخوردار است. بطوریکه امروزه با پیشرفت علم گیاهشناسی مدرن تعداد گونههای شناخته شده در آن به 8000 گونه بالغ میگردد. قطعاً در میان این تعداد از گیاهان ،بخشی نیز در ردیف گیاهان دارویی است. از بین حدود سه هزار گونه گیاه دارویی که در دنیا شناخته شده ،حدود صد و چهل گونه خاص ایران است.
دست کم 25 درصد داروهای تجویز شده امروزی از گیاهان استخراج شدهاند از جمله تاکسول(taxol) که دارویی ضد درد و سرطان است. قندها، لیپیدها و پروتئینها وحتی هوایی که تنفس میکنیم از گیاهان است، گیاهان سرسبزی که علاوه بر زیباییهای مخصوص به خود هر کدام خاصیتهای نهانی دارند که بشر همواره به دنبال کشف حقیقتهای ترکیبی آن بوده است.
بسیاری از بزرگان علم پزشکی ما که گل سرسبد آنها ابن سینا ست، زندگی خود را وقف تحقیق و پژوهش درباره گیاهان و درمان آلام مردم به وسیله این معجونهای طبیعی کردهاند. بر اساس لیست جامع سازمان بهداشت جهانی بیش از 20 هزار نوع گیاه شفا بخش وجود دارد که جانشینی برای برخی فرآوردههای دارویی بسیار مهم و موثر است. گیاهان چه به صورت طب سنتی و چه به صورت فرآوردههای خالص دارویی جدید مورد استفاده قرار میگیرند که هر دوی آنها باید با آگاهی مصرف شود.
در این سلسله مطالب به شناخت و بررسی گیاهان کوهستان می پردازیم.
سریش ('Eremurus')
سریش گیاهی از دسته سوسنیها ست.
ریشه این گیاه ضخیم و لعابدار است . سیستم ریشهای این جنس شامل یک ریزوم کوتاه ضخیم و راست چسبیده به تعدادی ریشههای کلفت شبیه به بازوان یک ستارهٔ دریایی است که از مشخصات بارز شناسایی این گیاهاست.
همهٔ برگهای دراز و باریک گیاهان این جنس نیز بصورت مجتمع بزرگ برگهای قاعده ای نمایان میشوند.
گلها به رنگهای صورتی، سفید، زرد، مایل به سبز تا سبز متمایل به قهوهای در طول یک خوشهٔ خیلی بلند و در روی یک ساقهٔ بیبرگ قرار گرفتهاند.
میوه کپسول این گیاهان مدور و بعضی مواقع دراز است که در هنگام رسیدن با سه شکاف شکفته میگردد. داخل کپسول دانههای سه وجهی است که در بسیاری از گونهها دارای پرههای غشایی واضح است.
گیاه سریش از جمله گیاهانی می باشد که از قدیم الایام در امور صنعتی و مصارف خوراکی استفاده می گردید.
مورد استفاده ی این گیاه بیشتر به دلیل چسبنده بودنش است. البته این گیاه علاوه بر این، کاربرد درمانی هم دارد.
ریشهٔ غده ای شکل گونههای مختلف سریش در سابق و شاید در حال حاضر نیز در ایران برای ساختن چسب سریش مورد استفاده قرار میگرفتهاست. ژل سریش )اینولین) در گروه پلی ساکاریدها قرار دارد.
گفته میشود که برگهای جوان آن نیز به عنوان سبزی استفادههای خوراکی داشته و از ریشهٔ آن که به میزان قابل ملاحظهای نشاسته دارد نوعی سوپ یا آش تهیه میگردد. اما به علل نامعلومی هیچ یک از گونههای سریش مورد چرای احشام قرار نگرفته و روی همین اصل در مراتعی که بیش از اندازه مورد چرا واقع شده و گیاهان خوش خوراک آن کم شده و یا از بین رفتهاند، بوتههای پرپشتی از این گیاه دیده میشود.
از دانه های این گیاه، روغنی گرفته می شود که در بعضی از تصلب های شریانی مورد استفاده قرار می گیرد.
ریشه ی این گیاه گرم و خشک است و برای یرقان، ناراحتی های کبدی، خشونت حلق و ناراحتی های معده از آن استفاده می کنند.
سریش فقط نمی چسباند، ضدعفونی هم می کند. از ریشه ی این گیاه جوشانده غلیظی درست می کنند که برای درمان جوش ها بسیار مفید می باشد زیرا خاصیت ضدعفونی کننده دارد.
سریش قاعده آور است و در درمان ورم بیضه موثر است و باعث تسریع در جوش خوردن استخوان های شکسته می شود.
این گیاه در نواحی کوهستانی و مرتفع می روید و فصل گل دهی آن از اواسط اردیبهشت ماه تا اواسط خرداد است.
جنس سریش در حدود ۴۵ گونه دارد که قسمت اعظم آنها در افغانستان و تاجیکستان میرویند در ایران تقریباً ۸ گونه از آن وجود دارد. گونههای چندی از جنس سریش جزو گیاهان پرورشی باغی محسوب میگردند. در بهار یا اوایل تابستان گونههای متعددی از آنها به عنوان گلهای زینتی در گلفروشیها به معرض فروش گذارده میشوند.
در ایران رویشگاههای این گیاه عمدتاً در استانهای خراسان میباشد.
در کوه بل (اقلید فارس) نیز دامنه های بسیاری از این گل زیبا پوشیده شده است که در برنامه ای که در پایان اردیبهشت ماه 1392 در این محل اجرا شد از مناظر زیبای آن لذت بردیم.
فرصت تماشای پاییزی روستای گیلوان را از دست ندهید
ساختمان های سر به فلک کشیده دریاچه را احیا می کند؟!
نرسد روزی که ساختمانهای سر به فلک کشیده روی زمینهایش ساخته شود و افتخار ساکنین این باشد که اینجا روزی دریاچهای بوده که ارومیه میخواندنش.
پیکر بی جان حسین جمالی کوهنورد قدیمی اصفهانی که به عنوان سرپرست گروه ۳۰ نفره کوهنوردی شرکت ذوب آهن اصفهان از مسیر گیلوندرود ماسوله به سمت ارتفاعات فوشه در حال حرکت بود و ظهر دیروز هنگام ادامه کوهنوردی در نزدیکی غار خون فوشه فومن به دره سقوط کرده بود ساعتی قبل (ظهر جمعه) به همت و تلاش تیم امداد و نجات هیات کوهنوردی فومن پیدا شد. جنازه این مرد ۶۰ ساله که در پرتگاهی در امتداد مسیر غار خون فوشه پیدا شده در حال انتقال به سطحی هموار است تا توسط هلیکوپتر امداد و نجات استان، تحویل دستگاههای مسئول داده شود.
شایان ذکر است تیم امداد و نجات هیات کوهنوردی در قالب دو تیم نزدیک به ۲۴ ساعت مسیرهای تیزاب تا فوشه را به منظور یافتن گروه و پیکر این کوهنورد اصفهانی جستجو کرده اند.
خبر تکمیلی :
جسد این کوهنورد به همت تیم کوهنوردی فومن و هلیکوپتر امداد هلال احمر به بیمارستان امام حسن مجتبی (ع) فومن انتقال داده شد. همچنین گروه کوهنوردی همراه این کوهنورد نیز به سلامت به سمت فوشه و سپس به سمت فومن انتقال داده شدند.
گزارش کامل این عملیات جستجو و امداد و نجات طی روزهای آینده از طریق همین پایگاه به اطلاع شما خواهد رسید.
حادثه در قله چین کلاغ:
انجمن پزشکی کوهستان ایران: براساس گزارش های رسیده یکی از اعضای گروه کوهنوردی همت شمیران که در همراهی تیم خود در پیمایش قله چین کلاغ به قله توچال در حال صعود بود در اثر ریزش سنگ دچار حادثه گردید.
در اثر این حادثه یکی از کوهنوردان گروه کوهنوردی همت شمیران بنام "سینا شفبع زاده" دچار صدمه به قفسه سینه گردید که بلافاصلا اقدامات لازم جهت امداد رسانی توسط سایر اعضاء تیم و همچنین از طریق امدادگران کوهستان سازمان آتش نشانی انجام گرفت که در نهایت بعد از چندین ساعت تلاش به بیمارستان اختر و سپس به بیمارستان شهداء تجریش منتقل گردید.
در این حادثه کتف و قفسه سینه کوهنورد حادثه دیده دچار جراحت گردیده و نهایتا در بیمارستان شهداء تجریش بستری گردید. خوشبختانه حال عمومی وی خوب گزارش گردیده است.
"مثل کبک سرش را زیر برف می کند" از کجا آمده است؟
این مثل در مورد کسانی به کار می رود که چون معایب خود را نمی بینند و تشخیص نمی دهند می پندارند که دیگران هم آن معایب را نمی بینند و از آن بی اطلاع هستند.
ایران شهرها و روستاهای بسیاری دارد که هر یک زیبایی خاص خود را داراست.
یکی از زیبا ترین شهرستان ها ایران که در شمال غرب و نزدیک مرز آذربایجان و ارمنستان قرار گرفته است کلیبر نام دارد.
این شهرستان در استان آذربایجان شرقی واقع و نزدیک به 90 هزار نفر جمعیت دارد.
ورودی شهر یک میدان کوچک و شیب دار است که سه جهت بیشتر ندارد،
راهی که وارد شده اید، خیابان سمت چپ که شما را به داخل شهر و بافت قدیمی
آن می رساند و خیابان سمت راست که شما را به خانه های نوساز شهر می رساند.
سراسر منطقه کلیبر را جنگل های تنگ و مراتع سبز پوشانده اند و آب و هوای آن معتدل است و کوه های آن پوشیده از مه است.
جاذبه های گردشگری شهرستان در دو بخش تقسیم بندی می شود:
1 - مناظر طبیعی شامل موقعیتهای اقلیمی ،رودخانه ها و
دریاچه های پشت سدها ، چشمه سار ها ، و کوههای سرسبز ، جنگلها و مراتع و
آب گرم طبیعی شهرستان که در قالب طبیعت گردی تقسیم بندی می شود که شامل :
منطقه نمونه گردشگری قلعه دره سی ، پارک مکیدی ،سواحل سد ارسباران
،آبگرم متعلق ،جنگل های سرسبز ارسباران ، حاشیه رودخانه کلیبر چائی و
روستاهای فراوانی از جمله : اسکلو ، هجراندوست ، آغویه ، گلوسنگ و
غیره از جمله جاذبه هاى طبیعی گردشگری شهرستان کلیبر میباشند.
2 - نقاط تاریخی و باستانی که شامل: قلعه بابک (جمهور) ،
برج فرخی ، قلعه پیغان، بقعه شاه قاسم ، بقعه شیخ عبدالله انصاری ،در زمره
شاخص ترین آثار تاریخی این شهرستان قرار دارند. با تکمیل پروژه تله کابین
بام کلیبر در منطقه قلعه دره سی و احداث هتل در مبداء تله کابین و
سایتهای تفریحی و گردشگری در آن نقطه که کلنگ افتتاح پروژه در سال 1389
زده شده است و احداث پیست اسب سواری قره قیه و تکمیل مجتمعهای خدماتی ،
رفاهی ، به جاذبه ها ی گردشگری شهرستان افزوده و امکانات رفاهی آن نیز
تکمیلتر خواهد شد./ف